آرامش

و پري کلي خوش گذراند و کلي تجربه کسب کرد در ديدن صدفي که ميخزيد و ستاره دريايي که وقتي چپه اش ميکردي خودش را به مردن ميزد و بعد يواشکي راسته ميشد و زير ماسه ها ميرفت و وقتي توي بطري مي انداختيش دست و پايش ميافتاد!

يا ديدن دولفينهاي جزيره هنگام ، هنگامي که کنار قايق شنا ميکنند.

يا گذر در غارهاي "خربس" و جنگل" حرا".

و به ماه هم خوش گذشت در نديدن پوست خربزه در کنار ساحل ، در عدم رانندگي در بين آدمهاي زبان نفهم ساروي زبان. در نديدن نسوان "دماغ دراز سياه پوش" و "مردان کله پخ پلنگي" پوش که به آن لحجه دعوا گونه شان چاشني خشونت را هم قاطي کنند و گير بدهند به ريخت و قيافه ات و تهديدت کنند به فلان و بهمان.

و در عوض مردم خونگرم جنوب که حتي پول چائيشان را بايد به زور بهشان بدهي و لبخندي که هميشه بر گوشه لبانشان است و در ديدن ساحل گسترده تا جايي که چشم کار ميکند بدون هيچ مانع و رادعي.

آرامش و آرامش و آرامش در ساحل آرام قشم.

0 نظرات:

ارسال یک نظر