برف


این روزها در شرکت حسابی سرم شلوغ است. کارها عقب است و مهندس ماهر هم ندارم. برف هم که بیاید خانم مهندس ها تعطیل اند چه برسد به اینکه محمود رسما هم تعطیل کرده باشد.

یک پرواز هم رفته ام شیراز اما پرواز بعدی به مقصد بعدی کنسل میشود و مجبور میشوم با اتوبوس برگردم تهران.

این عکس بالا هم که وضعیت مهر آباد.

هواپیمای قبل از ما لیز میخورد ! باند بند می آید. همه پرواز ها دو سه ساعتی تاخیر می خورند . هواپیمای ما تنها هواپیمایی است که میپرد. نمیدانم شانس است یا بد شانسی.

معاون شرکت در راه آمدن به شرکت خبر صانحه پرواز تهران شیراز را از رادیو میشنود دلش هزار راه میرود. با ترس و لرز در دفتر را باز میکند . انتظار گریه و زاری در مرگ من را دارد. خیالش راحت میشود. من هنوز نمرده ام

0 نظرات:

ارسال یک نظر