چند سال پیش آیتالله الف که ماشالله بالای صد سال عمر داشت و کمرش خمیده، بردن پشتبوم برای دیدن هلال ماه. اونموقعها باید فقط برای علیگالیله اثبات میشد و یکی دو تا مرجع تقلید. همین کافی بود.
آیتالله الف در اثر خمی کمر نمیتونسته آسمون رو نگاه کنه، اعوان و انصارش هر چی سعی میکنن صافش کنن، نمیتونن. بهناچار روی دست میگیرنش و سرشو میگیرن بالا.. اونقدر بهش فشار میارن که طفلکی کارخرابی میکنه و با صدای ضعیف داد می زنه:
- ریدم بابا... ولم کنید.
همه فکر میکنن میگه دیدم بابا... خوشحال میشن و الله اکبر میگن و فوری بیسیم میزنن به رسانهها که هلال ماه روئت شد و ماه رمضون رسما شروع شد...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر