در ۳:۳۶ | 0 نظرات | »» read more
اگر پری نبود
اگر پری نبود ، تکه میلگرد کنار پیاده رو را برمیداشتم و بر سر سربازی - که مردانگیش را به رخ دخترکی میکشید که موهایش را در دستانش حلقه کرده بود و پیشانیش را به کاپوت ماشین میکوبید - میکوبیدم تا بمیرد و بعد به سراغ آن سرهنگی که در مرسدس سبزش چون فرعون با تبختر نشسته بود و با رضایت صحنه را مینگریست میرفتم و دمارش را در می آوردم و آنوقت اسلحه اش را روی مغز آن جندگان چادرپوش میگذاشتم و امر میکردم تا در همان وسط چهار راه ولی عصر لخت مادر زاد شوند.
و بعد چون دیگر آب از سرم گذشته بود راه می افتادم به کشتن مابقی شان تا وقتی که گلوله ای بر قلبم نشیند و مرا از این زندگی ذلت بار خلاصم کند.
آخ خ خ که اگر پری نبود.
در ۳:۳۷ | 0 نظرات | »» read more
کوچ
حالمان خوب است. هم من ، هم پری ، هم مامانش.
فعلا درگیر درس و امتحانیم. شاید از نیمه های شهریور سرمان کمی خلوت تر شود و باز گیر سه پیچ بدهیم به این و آن.
فعلا گوش سپرده ایم به نوای مرد معترضی که عصیانوار دارد داد میزند:
این چه جهانی است که در آن خوردن می نارواست؟
آن چه بهشتی است که در آن خوردن گندم خطاست؟
الی آخر.
عنوان مطلبمان هم ربطی به متن ندارد. مربوط به مطلب قبله که پاک شد.! همینه که هست